چه می خوانی؟ عزیزم! همسفر ای مهربان آهسته کن آواز سازت را
صدای گریه می آید... دلم را می خراشد گریه می بندد گلویم را تمامم
هوش و گوش وآتش ودرد است به سمت سرزمین عشق سراپا گوش بودم دوش صدای گریه می آمد... دو چشمم خوب مالیدم واز پیش نگاهم پرده برچیدم به یکسو چشمهء خون دیدم ونعش صداقت را
به سوی دیگری شب خون شورعشق و الفت را وطفلی را میان شعله دیدم نان می خواهد بدیدم رهزنانی را که روح بیکران عشق را برپیکرغول بیابان حمل می کردند... دوباره چشم هایم را به پشت دست مالیدم وچون دیوانگان برخویش وحال خویش خندیدم عزیزم همسفر ای مهربان! آهسته کن آواز سازت را!!! به گوش من سرود دلکش هستی چه می خوانی؟ میان گریه خندیدن نمی زیبد صدای گریه می...
روز خوش mr.wolf
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
به گوش من سرود دلکش هستی
چه می خوانی؟
عزیزم!
همسفر
ای مهربان
آهسته کن آواز سازت را
صدای گریه می آید...
دلم را می خراشد
گریه می بندد گلویم را
تمامم
هوش و گوش وآتش ودرد است
به سمت سرزمین عشق
سراپا گوش بودم دوش
صدای گریه می آمد...
دو چشمم خوب مالیدم
واز پیش نگاهم پرده برچیدم
به یکسو چشمهء خون دیدم ونعش صداقت را
به سوی دیگری شب خون شورعشق و الفت را
وطفلی را میان شعله دیدم
نان می خواهد
بدیدم رهزنانی را
که روح بیکران عشق را
برپیکرغول بیابان حمل می کردند...
دوباره چشم هایم را
به پشت دست مالیدم
وچون دیوانگان برخویش وحال خویش خندیدم
عزیزم
همسفر
ای مهربان!
آهسته کن آواز سازت را!!!
به گوش من سرود دلکش هستی
چه می خوانی؟
میان گریه خندیدن نمی زیبد
صدای گریه می...
روز خوش mr.wolf